کوروش کبیر

زندگی نامه ی کوروش

کوروش

منش کوروش

منشور کوروش
سایروس

•••Cyrus the Great•••

«کوروش فرزند کمبوجیه، شاه بزرگ انشان، نوادهٔ کوروش، شاه بزرگ انشان، نوادهٔ چیش‌پیش، شاه بزرگ انشان،»

•••Cyrus the Great•••

«کوروش فرزند کمبوجیه، شاه بزرگ انشان، نوادهٔ کوروش، شاه بزرگ انشان، نوادهٔ چیش‌پیش، شاه بزرگ انشان،»

•••Cyrus the Great•••

دوران: حدود ۵۵۹–۵۳۰ پیش از میلاد
زادروز: ۶۰۰ یا ۵۷۶ پیش از میلاد
زادگاه: انشان، پارس
مرگــ: دسامبر ۵۳۰ پیش از میلاد مسیح
محل مرگ: محل قطعی مشخص نیست
آرامگاه: آرامگاه کوروش بزرگ
پیش از: کمبوجیه دوم
پس از : کمبوجیه یکم
همسر: کاساندان
کاخ: پاسارگاد
دودمان: هخامنشیان
پدر: کمبوجیه یکم
مادر: ماندانا
فرزندان:
کمبوجیه
بردیا
آتوسا
آرتیستون
رکسانا

بایگانی

۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کورش بزرگ» ثبت شده است

شاهنشاهی هخامنشی یا هخامنشیان (۵۵۰-۳۳۰ پیش از میلاد، «۲۲۰ سال») نام دودمانی و یک سلسلهٔ پادشاهی در ایران دورهٔ باستان است. پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» می‌رساندند که سرکردهٔ خاندان پاسارگاد از خاندان‌های پارسیان بوده‌است. هخامنش باید حوالی پایان سدهٔ هشتم یا ربع نخست سدهٔ هفتم پ. م بر مسند قدرت بوده باشد. چش پش، پسر هخامنش در فاصلهٔ تقریبی ۶۷۵ تا ۶۴۰ پ. م، رهبری طوایف پارسی را به دست گرفته بود.

هخامنشیان، در آغاز پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد آورد و سپس گرفتن لیدیه و بابل، پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ از نوادگان (شاه انشان، کوروش یکم، کمبوجیه یکم) را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی می‌دانند.

به پادشاهی رسیدن پارسی‌ها و دودمان هخامنشی یکی از رخدادهای برجسته‌ی تاریخ باستان است. اینان دولتی ساختند که دنیای باستان را به استثنای دو سوم یونان زیر فرمان خود در آورد. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان می‌دانند. پذیرش و بردباری دینی از ویژگی‌های شاهنشاهی هخامنشی به شمار می‌رفت.

شاهنشاهی هخامنشیان به عنوان بزرگترین امپراتوری جهان از نظر گستردگی و جمعیت نام برده شده است. بیش از ۴۹ میلیون نفر از ۱۱۲ میلیون جمعیت جهان آن زمان در این سرزمین زندگی می‌کردند. در دوران هخامنشیان سی قوم مختلف تحت لوای این امپراتوری بودند.

خاویر آلوارز عیلام شناس معتقد است که آثار و نقش‌برجسته‌های موجود نشان می‌دهد که هخامنشیان هنر خود را در بخش معماری و نقش‌برجسته از عیلامی‌ها آموخته‌اند.

قلمرو هخامنشیان بسیار گسترده بود به طوری که از دره سند در هند تا رود نیل در مصر و ناحیه بنغازی در لیبی امروز و از رود دانوب در اروپا تا آسیای مرکزی را در بر می‌گرفت. در این کشور پهناور اقوام بسیاری با آداب و رسوم خاص خود زندگی می‌کردند و فرهنگ ایالتی و قومی خود را پاس می‌داشتند. در حقیقت مشخصه مهم این دولت احترام به آزادی فردی و قومی و بزرگراشت نظم و قانون و تشویق هنرها و فرهنگ بومی و همچنین ترویج بازرگانی و هنر بود. کارل شفُلد می‌نویسد: «تمدن بزرگی مانند تمدن هخامنشی را نمی‌توان از روی تأثیراتی که پذیرفته درک کرد. واقع آن است که اهمیت این چنین تمدنی دقیقأ در توانی است که او را به حل و جمع همهٔ این اجزای مختلف در کلیتی واحد قادر ساخته است.»

شاهان هخامنشی در خلال سال و با تغییر فصل کوچ می‌کردند و معمولاً تمام سال را در یک جا به سر نمی‌بردند بلکه بر حسب اقتضای آب و هوا هر فصلی را در یکی از پایتخت‌های خود سر می‌کردند در فصل زمستان در بابل، دشتستان و شوش اقامت داشتند ودر فصل تابستان به همدان می‌رفتند که در دامنه کوه الوند بود و هوایی خنک داشت. این سه شهر پایتخت سیاسی و اداری و اقتصادی بودند ولی دو شهر دیگر هم بودند که پایتخت آیینی هخامنشیان به شمار می‌رفتند یکی پاسارگاد که در آنجا آیین و تشریفات تاجگذاری شاهان هخامنشی برگزار می‌شد و دیگری پارسه که برای دیگر تشریفات به کار می‌آمد. این دو شهر زادگاه و پرورشگاه و به اصطلاح گهواره پارسیان به شمار می‌رفت البته تخت جمشید ازاین دو بیشتر اهمیت داشت به همین دلیل اسکند ر مقدونی آن را عمداً آتش زد تا گهواره و تکیه گاه دولت هخامنشی را از میان ببرد و به ایرانیان بفهماند که دیگر دوره فرمانروایی آنان به سر آمده است.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۲۰:۱۴
kourosh kabir

اَنشان یا انزان نام ناحیهٔ مهم ایلامی در ایران باستان است.

حدود سال‌های ۱٬۱۰۰ تا ۷۷۰ پیش از میلاد، انشان جزئی از خاک ایلام بود.

حدود ۷۷۰ تا ۶۴۶ پیش از میلاد، قبایل پارسیان، ایلامیان انشان را وادار به مهاجرت به سمت شهر شوش کردند. در سال ۵۵۸ پیش از میلاد،

پادشاهی کوروش بزرگ (کوروش دوم) در «انشان» در فارس و خوزستان آغاز شد.

وی پایتختِ هخامنشیان را در آن سال به شوش منتقل کرد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۲۰:۰۱
kourosh kabir

کوروش یکم (دوران شاهی: ۶۰۰ تا ۵۸۰ پ. م. یا ۶۵۲ تا ۶۰۰ پ. م.) فرزند چیش‌پیش شاه انشان بود. منابع تاریخ آغازین شاه هخامنشی به این ترتیب است: هرودوت ادعا می‌کند که کوروش بزرگ، پسر کمبوجیه و نوه کوروش باشد. کوروش بزرگ خودش ادعا می‌کند که او «پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، نوه کوروش، شاه بزرگ، شاه انشان، نتیجه چیش‌پیش، شاه بزرگ، شاه انشان» است. از طرف داریوش می‌دانیم که چیش‌پیش، شاه هخامنشی، پسر هخامنش و پدر دو شاه بعدتر بود: کوروش اول و آریامنش (پدر پدربزرگ داریوش اول).

نیازی نیست که فرض کنیم آریامنش هم‌عصر کوروش اول بوده است. چیش‌پیش در سن ۵۹ سالگی او را به دنیا آورده است (در ۶۴۰ پ. م) که تولد آرشامش در ۶۱۰ پ. م، هیشتاسپ در ۵۸۰ پ. م و داریوش در ۵۵۰ پ. م رخ داده است. این آخرین تاریخ به راستی توسط گزارش حمله کوروش بزرگ به ماساگت‌ها در ۵۳۰ پ. م تائید شده است. در آن زمان داریوش نزدیک ۲۰ سال داشت. گذشته از این، می‌توان از کتیبه میخی منشور آشوربانیپال برای تائید این تاریخ بهره گرفت. شاه آشوری ادعا می‌کند که بسیاری از شاهزادگان از «سرزمین‌های دور» پیروزی‌هایش را شنیدند و تصمیم گرفتند تا سروری اش را بر خود بپذیرند. یکی از آنها کوروش، شاه (سرزمین) پَرسومَش بود که پسرش اَروکو را با خراج، به نینوا فرستاد. از آنجا که انشان، استان ایلامی، واقع در دشت بیضا در فارس بود، به نظر می‌رسد که کوروش اول شاهزادهٔ پارسی بوده که بر برخی محله‌ها شامل انشان حکمرانی می‌کرد. تاریخ او ممکن است بین ۶۵۰ تا ۶۱۰ پ. م باشد. در نهایت، تعداد کمی مهر مکتوب از لوح‌های استحکامات پرسوسپولیس یافت شده که نشاندهنده صحنه‌های شکار و نبرد به همراه کتیبه‌های ایلامی است: «کوروش انشانی، پسر چیش‌پیش». دلیلی ندارد که شک کنیم که آنها یادگار کوروش اول، شاه انشان باشند.
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۱۹:۵۶
kourosh kabir

بنابه گزارش روایی مورخان یونانی، آخرین پادشاه ماد، آستیاگ خوابی می‌بیند که آبی و سپس تاکی از شکم دختر او ماندانا که همسر کمبوجیهٔ اول پارسی است بیرون می‌آید و همهٔ جهان را فرا می‌گیرد. ماندانا باردار است و چون فرزند را به دنیا می‌آورد که کوروش بزرگ آینده‌است آستیاگ دستور می‌دهد او را به هارپاگ از سران ملازمانش بسپارند تا او را از میان بردارد. کوروش را خانوادهٔ شبانی می‌پروراند و چون مسئله آشکار می‌شود، هارپاگ کفارهٔ این گناه را بسیار سخت می‌پردازد.همانندی‌هایی از این داستان کوروش را در داستان کیخسرو در شاهنامه می‌یابیم. پدربزرگ تورانی او افراسیاب نیز قصد نابود کردن او را دارد. به پیران دستور می‌دهد که او را به شبانان بسپارد و به سخنی دیگر، هارپاگ روایت هرودوت پیران شاهنامه‌است. با همهٔ اختلاف در جزئیات، همانندی‌ها را در داستان هرودوت و شاهنامه می‌توان چنین طبقه‌بندی کرد: افراسیاب همان آستیاگ است؛ کیخسرو همان کوروش است، پیران همان هارپاگ و جنگ تاریخی کوروش با آسیاگ و پناه گرفتن او در کاخ شاهی اکباتان و تسلیم شدنش برای این‌که خانواده‌اش شکنجه نشوند همانندی دارد با پایان کار افراسیاب که به کاخ کنگدژ پناه می‌برد و سپس در دریای چیچست ناپدید می‌گردد و کیخسرو دستور شکنجهٔ گرسیوز برادر افراسیاب را می‌دهد و افراسیاب تاب شنیدن فغان برادر ندارد و خود را تسلیم می‌کند. پایان زندگی کوروش نیز آن‌چنان‌که گزنفون نقل می‌کند و وصیت‌های او، صحنه‌های روزهای پایانی کیخسرو را در شاهنامه به یاد می‌آورد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۱۷:۵۸
kourosh kabir

آرامگاه کوروش بزرگ در فاصلهٔ حدود یک کیلومتری جنوب غربی کاخ‌های پاسارگاد قرار داد. این اثر در سال ۲۰۰۴ میلادی به عنوان زیر مجموعهٔ پاسارگاد تحت شمارهٔ ۱۱۰۶ در میراث جهانی یونسکو ثبت شده‌است.

آرامگاه کوروش بر روی سکوی مرتفعی قرار گرفته که این سکو خود نیز از قطعات تراشیده شدهٔ سنگ تشکیل شده‌است. بر بالای سکو اتاق مخصوص دفن جسد قرار دارد. این اتاق ۲٫۱۰ متر پهنا، ۳٫۱۷ متر طول و ۲٫۱۰ متر ارتفاع دارد. مدخل آن ورودی کوچک و باریکی است. آرامگاه به وسیلهٔ سنگ‌های شیروانی‌مانند سه‌گوش پوشیده می‌شود، ارتفاع کامل ساختمان حدود ۱۱ متر است. ارتفاع کلی بنا اندکی بیش از ۱۱ متر است. سکوی اول که پلهٔ اول را تشکیل می‌دهد، ۱۶۵ سانتیمتر ارتفاع دارد، اما حدود ۶۰ سانتیمتر آن در اصل نتراشیده و پنهان بوده‌است، یعنی این هم مانند پلکان دوم و سوم دقیقاً ۱۰۵ سانتیمتر ارتفاع داشته‌است. پلکان چهارم و پنجم و ششم هر یک ۵۷٫۵ سانتیمتر ارتفاع دارند. پهنای سکوها نیم متر است و سطح سکوی ششمین که قاعدهٔ اتاق آرامگاه را تشکیل می‌دهد، حدود ۶٫۴۰ متر در ۵٫۳۵ متر است.

آرامگاه کوروش که به‌احتمال زیاد پیش از مرگش و به فرمان خودش ساخته شده‌بود، در همهٔ دوران هخامنشی مقدس به‌شمار می‌رفت و به خوبی از آن نگهداری می‌کردند. در دورهٔ اسلامی، این بنا به «مشهد مادر سلیمان» معروف بود و نخستین شخصی که دریافت مشهد مادر سلیمان همان آرامگاه کوروش بزرگ است، رابرت کرپورتر جهانگرد و دیپلمات انگلیسی بود که در سال ۱۸۱۸ میلادی از پاسارگاد
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۱۷:۴۸
kourosh kabir

محمد صادق صادقی گیوی معروف به خلخالی  (۱۳۰۵،خلخال - ۱۳۸۲، قم)، روحانی شیعه و حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب پس از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ بود. خلخالی سه دوره نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی و نماینده مردم استان تهران در دور اول مجلس خبرگان رهبری بود.پس از درگذشت سید روح الله خمینی، از صحنه سیاسی کنار گذاشته شدو در انتخابات‌ها هم رد صلاحیت شد.


صادق خلخالی معتقد بود که کوروش بزرگ، جانی بالفطره و لواط‌دهنده‌ای بی‌مقدار بیش نبود. او می گفت ۱۰ سال قبل از انقلاب، رساله‌ای پنجاه و هشت صفحه درباره کوروش کبیر نوشته بود که ساواک مانع از چاپ آن شده بود. خلخالی کتاب مقدس (bible) را کتابی مهمل و دروغ‌های شرم‌آور خواند و یهودیان را قومی جنایتکار خواند. 

وی کتابی با عنوان «کوروش دروغین و جنایتکار» نگاشته و به مناسبت جشن‌های ۲۵۰۰ ساله در ۵۷ صفحه منتشر ساخت. در این رساله که برخی آنرا فُحشنامه خوانده‌اند، کوروش را «سفاک و خونریز» نامید و به لواط و بی‌بندوباری متهم کرد و طرح عظمت او در ایران را سیاستی استعماری و توطئه یهود دانست و از مفسرینی چون علامه طباطبایی که کورش را مصداق ذوالقرنین دانسته بودند انتقاد نموده و ایشان را واعظان سلطنت و دربار نام نهاد. علامه طباطبایی درباره کوروش نوشته بود:
«به هر قومی که ظفر پیدا می‌کرد، از مجرمان ایشان می‌گذشت و عفو می‌نمود و بزرگان و کریمان هر قومی را اکرام و ضعفای ایشان را ترحم و مفسدان و خائنان را سیاست می‌نمود» خلخالی پیروزی‌های کوروش را نتیجه بخت او دانسته و مطالبی که در ستایش وی در تورات آمده‌است را ساخته یهودیان آزاد شده از بابل دانست.

سعیدی سیرجانی ادعای لواط کار بودن کوروش توسط خلخالی را ناشی از ناتوانی وی در فهم متون تاریخی و حتی خواندن ادبیات فارسی می‌داند:


  • «...این عبارت را در «تاریخ ایران باستان پیرنیا» خوانده بودیم که: «مورخ مذکور (کتزیاس) گوید: کوروش پسر چوپانی بود از ایل مُردها که از شدت احتیاج مجبور کردید راهزنی پیش گیرد.» و به علت درک ناقص و ذهن منحرف خویش گمان کرده بودیم که کوروش هم مثل بسیاری از سران قبایل و بزن بهادرهای روزگار در آغاز کارش بر کاروان‌های هجوم می‌برده و راهزنی می‌کرده‌است. و این را عیب چندانی برای سرداران و جهانگشایان آن روزگار نمی‌شمردیم. غافل از این واقعیت که «راهزنی پیش گیرد» را اولاً باید به این صورت خواند که «راه زنی پیش گیرد» و معنیَش را هم در محضر مبارک حضرت آیت‌الله آموخت که عین عبارت کتزیاس را در داخل پرانتزی گذاشته و در صفحهٔ ۲۷ تالیف منیف خویش آورده‌اند و با مدد طبع موشکاف و روح عفیف خویش مفهومش را هم داخل پرانتزی گذاشته و بدین صورت آورده‌اند:
    «مورخ مذکور بنا به نوشتهٔ ایران باستان به قلم آقای مشیرالدولهٔ پیرنیا ص ۴۲۰ می‌گوید که کتزیاس می‌گوید کوروش پسر جوانی بود از اهل «مر» که از شدت احتیاج مجبور گردید راهِ زنی پیش گیرد (لواط بدهد)...» آری این است نص عبارت حضرتشان.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۱۴:۳۱
kourosh kabir

تنها سند نسبتاً مفصلی که از کوروش برجای مانده، استوانه‌ای به‌طول ۲۲٫۵ سانتی‌متر و عرض ۱۱ سانتی‌متر از جنس خاک رس با نوشته‌ای ۴۵ سطری به‌زبان بابلی است که امروزه با شمارهٔ ۹۰۹۲۰ در اتاق ۵۲ بخش ایران باستان موزهٔ بریتانیا نگهداری می‌شود. تکهٔ اصلی این استوانه در سال ۱۸۷۹ میلادی توسط هرمزد رسام در حفاری معبد مردوک در بابل پیدا شد، این تکه حاوی ۳۵ خط بود. تکهٔ دوم که شامل خط‌های ۳۶ تا ۴۵ می‌شود، در سال ۱۹۷۵ میلادی در کلکسیون بابل دانشگاه ییل یافت شد و به استوانهٔ اصلی پیوست گردید.

این استوانه پس از شکست دادن نبونعید و تصرف بابل، نوشته شده و به منزلهٔ سند و شاهد تاریخی پرارزشی‌است. با این همه، به کمک آن نمی‌توان به تصویر درستی از پدیدآورندهٔ آن دست یافت، چون در این نبشته به همه‌چیز از چشم کاهنان بابلی نگریسته شده‌است. این متن ماهیتاً یک بیانیهٔ سیاسی نیست و نبشتهٔ پایِ بناست که به‌عنوان پی دیوارهای بابل برای یادبود بازسازی‌های کوروش در آنجا گذاشته‌شده‌است. اما این نبشته نشان می‌دهد که کوروش چگونه در بابل بی‌درنگ برنامهٔ ساختمانی گسترده‌ای را به اجرا درآورد. مثلاً باروی درونی و بیرونی شهر بابل را بازسازی و مرمت کرد و درگاه‌هایی از جنس برنز بر دروازه‌های شهر ساخت.


کوروش پس از معرفی خود و دودمانش و شرح مختصری از فتح بابل، می‌گوید که تمام دستاوردهایش را با کمک و رضایت مردوک به انجام رسانده‌است. وی سپس بیان می‌کند که چگونه آرامش و صلح را برای مردم بابل، سومر و دیگر کشورها به ارمغان آورده و پیکر خدایانی که نبونعید از نیایشگاه‌های مختلف برداشته و در بابل گردآوری کرده بوده را به نیایشگاه‌های اصلی آنها برگردانده‌است. پس از آن، کوروش می‌گوید که چگونه نیایشگاه‌های ویران‌شده را از نو ساخته و مردمی را که اسیر پادشاه‌های بابل بودند را به میهن‌شان بازگردانده‌است.

در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل متحد استوانهٔ کوروش را به همهٔ زبان‌های رسمی سازمان منتشر کرد و بدلی از این استوانه در مقر سازمان ملل در فضای بین تالار اصلی شورای امنیت و تالار قیومت در شهر نیویورک قرار داده شد. در این مکان، نمونه‌ای از آثار فرهنگی کشورهای گوناگون وجود دارد
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۱۴:۱۰
kourosh kabir

درباره شخصیت ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، چندگانگی وجود دارد و این که به واقع ذوالقرنین چه کسی است به طور قطعی مشخص نشده‌است.

کوروش سردودمان هخامنشی، داریوش بزرگ، خشایارشا، اسکندر مقدونی، چین شی هوان، یکی از ملوک حمیر گزینه‌هایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی، دربارهٔ آنها بررسی‌هایی انجام شده‌است. ابوالکلام آزاد با تفسیر آیات ۸۲ تا ۹۵ سوره کهف دلایل استواری آورده‌است که ذوالقرنین موصوف، کوروش هخامنشی می‌باشد.

شماری از فقیه‌های معاصر شیعه نیز کوروش را «ذوالقرنین» می‌دانند. علامه طباطبایی، صانعی و مرتضی مطهری از معتقدان این نظر هستند. در کتاب تفسیر نمونه، نوشتهٔ ناصر مکارم شیرازی نوشته‌شده، از آن جهت به کوروش، ذوالقرنین می‌گفتند که شرق و غرب مال او بود.

نقش‌برجستهٔ انسان بالدار یکی از ستون‌های بازمانده از کاخ بارعام در پاسارگاد است که روزگاری روبروی دو درگاه تالار مسقف ستون‌دار قرار داشتند. دربارهٔ این نقش، تفسیرهای بسیاری انجام شده‌است که یکی از آن‌ها این نقش را، ذوالقرنین می‌داند. دربارهٔ شخصیت ذوالقرنین که در کتاب‌های مقدس یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، چندگانگی وجود دارد و این که به‌واقع ذوالقرنین چه کسی بوده، به‌طور قطعی مشخص نشده‌است.

ابوالکلام آزاد با تفسیر آیات ۸۲ تا ۹۵ سوره کهف دلایلی آورده‌است که ذوالقرنین موصوف، کوروش هخامنشی می‌باشد. علامه طباطبایی دربارهٔ ذوالقرنین دانستن کوروش چنین نوشته‌است که «هر چند بعضی از جوانبش خالی از اعتراضاتی نیست، بلکه از هر گفتار دیگری انطباقش با آیات قرآنی روشن‌تر و قابل قبول‌تر است.» در تفسیر نمونه از نظریهٔ انطباق کوروش با ذوالقرنین به عنوان نظریهٔ برتر یاد شده‌است و بر تأئید این نظریه در تفسیر من هدی القرآن، تفسیر الفرقان و تفسیر المنیر اشاره شده‌است. در تفسیر المنیر با قاطعیت، ذوالقرنین، همان کوروش دانسته شده که دو طرف جهان را گشت و احتمالاً به خاطر شجاعتش به ذوالقرنین ملقب شد.

ابوالکلام آزاد یکی از کسانی‌ست که کوروش را ذوالقرنین مذکور در قرآن می‌داند و معتقد است که ذوالقرنین ذکرشده در قرآن، کوروش است. استدلالات آزاد را می‌توان به‌صورت زیر خلاصه کرد:

  1. نقش برجستهٔ انسان بالدار در پاسارگاد که شاخ‌های قوچ دارد و بال‌های عقاب، نشان‌دهندهٔ کوروش است که او را همان ذوالقرنین، یعنی «صاحب دو شاخ» مشخص می‌کند. به ویژه که کوروش در تورات به عنوان «عقاب شرق» خوانده شده‌است.
  2. در قرآن (سورهٔ کهف، آیهٔ ۸۳ تا ۹۸) از «ذی‌القرنین» به‌صورت پادشاهی که خداوند همه‌گونه کامیابی بدو داد، سخن رفته‌است که از سوی مغرب تا جایی که آفتاب غروب می‌کند و از سوی مشرق تا جایی که خورشید سر برمی‌آورد، رفت و سپس از جنوب به شمال رفت و به پای دو کوه رسید که در کنارهٔ آن قومی می‌زیستند و آن‌ها از او خواستند تا میان آن‌ها و قبیله‌های بی‌شمار یاجوج و ماجوج سدی بسازد و وی چنین کرد. مولانا آزاد می‌گوید کوروش کسی بوده که به غرب و شرق لشکر کشید و آن‌گاه به قفقاز رفت و در آنجا سدی ساخت تا جلوی قبیله‌های آسیایی را بگیرد و این قبیله‌ها را چینی‌ها یوئه‌چی خوانده‌اند که با «یاجوج» شباهت دارد و مغولان را هم فنکوک خوانده‌اند که با ماجوج همانند است.
  3. در کتاب تورات، بخش دانیال نبی (باب هشتم) از رویایی سخن رفته که طبق آن، قوچی دو شاخ از بز کوهی یک شاخی شکست می‌خورد. مولانا آزاد می‌گوید این قوچ دو شاخ کوروش بوده و آن بز کوهی، یونانیان‌اند و این «دو شاخ بودن» کوروش را با ذوالقرنین نسبت می‌دهد.

بعد از عبد المنعم النمر مهمترین شخصیت علمی و مذهبی جهان عرب صابر صالح زغلول در سال 2011 کتاب بسیار مفصل 327 صفحه ای نوشته که دارالکتاب العربی للنشر و التوزیع - القاهرة آنرا توزیع کرده است. تحت عنوان :"مؤسس الدولة الفارسیة وأبو إیران؛ حیاته و فتوحاته وهل هو ذوالقرنین" پایه گذار دولت پارس و پدر ایران- زندگی و پیروزی هایش وپایان کار آیا او ذو القرنین است؟" متفکر بزرگ جهان عرب نظرات مختلف راجع به ذوالقرنین را بیان نموده و از جمله به نگر و دیدگاه - ابوالکلام آزاد و عبد المنعم النمر و الشیخ الشعراوی می پردازد و نتیجه می گیرد که دیدگاه ابوکلام آزاد به واقعیت نزدیک تر است.نکته مهم اینکه تا کنون نظر شیخ الشعراوی در مورد ذو القرنین بودن کوروس از دید عرب ها مخفی نگه داشته شده است. شاپور شهبازی می‌نویسد، این استدلال‌ها را نمی‌توان پذیرفت زیرا نقش‌برجستهٔ انسان بالدار نمی‌تواند تصویر کوروش باشد، بدلیل آنکه در هنر جهان باستان نمونه‌ها و همانندهایی دارد. همچنین، کوروش در قفقاز سدی نساخت و با یوئه‌چی‌ها که چهارصد سال پس از او پا به صحنهٔ تاریخ گذاردند، هیچ رابطه‌ای نداشت و با مغولان که هزار و چند صد سال پس از او در تاریخ جایی باز کردند، ارتباطی نداشت. قوچ دو شاخ مذکور در تورات نیز هیچ ارتباطی با کوروش ندارد زیرا وی از یونانیان هیچگاه شکست نخورد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۴ ، ۱۸:۱۷
kourosh kabir

بنابر یک نظریه، کوروش، نامی پارسی است که می‌تواند مرتبط با Kúru ایرانی باستان که در رزم‌نامه ملی هندی‌ها، ذکر شده، باشد. اما این نظریه، هنوز مورد مناقشه است.  نظریه دیگر، تفسیر این نام به معنی «خوار کننده دشمن در مشاجره» که مشتقی از ریشه هندواروپایی و هندوایرانی kaũ-* به معنی «خوار کردن، پست کردن»، است، اما رضایی باغ‌بیدی، این تئوری را رد کرده است. به گفته او، کلمه kaũ-*، یک مشتق هم در زبان‌های ایرانی (از باستان تا امروزی) نداشته است.ووتر هنکلمن معتقد است که کوروش، نامی ایلامی است که کوتاه‌شده از «خداینام+فعل» است. به معنی «خدای [نامعلوم] نگهداری کرد/حمایت ارزانی داشت». نظریه هنکلمن، بر اساس سخن استرابن است که گفته «کوروش قبل از آنکه شاه شود، با نام (ایرانی قدیم) «آگراداتس» خوانده می‌شد. از نظر او، ایلامی بودن «کوروش»، دلیلی بر ایلامی‌تباری او نیست، چرا که در کتیبه بایگانی «آکروپل» شوش (اوایل قرن ششم پ.م)، به خوبی نماینگر فرمانروایی کوروش بر مردمی بود که خود را «پارسی» می‌دانستند، در حالی که اثری از «انشان» به چشم نمی‌خورد. اما چرا کوروش نامی ایلامی برای خود برگزید؟ پاسخ هنکلمن این است که کوروش خود را در استوانه‌اش «شاه [شهر] انشان» (که تبارش تا «چیش‌پیش» می رساند که او هم شاه انشان معرفی کرده است) در مقابل ادعای مشابه نبونئید در استوانه «سیپار» به کار برده است. از نظر او، انشان نامی بود که برای بابلی‌ها، اسمی مشهورتر بود. از همین‌رو، او خود را پادشاه انشان معرفی کرد تا به خودش (به عنوان فرمانروای نخستین امپراتوری جهان) سابقه‌ای داده باشد. اما رضایی باغ‌بیدی، با سخن استرابو مخالف است. در روایت استرابو (کتاب 15، فصل 3، بند 6)، نام کوروش بزرگ در آغاز «آگراداتس» بود و «کوروش» نامی است که او پس از پادشاهی و با الهام از نام رود «کُر» در جنوب پاسارگاد بر خود نهاد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۴ ، ۱۷:۵۶
kourosh kabir

خیابانی در اورشیلم به نام کوروش

کوروش جایگاه ویژه‌ای در تاریخ اسرائیل دارد، در منابع عهد عتیق، با عناوین «مسیح خداوند» و «سرور، خدای بهشت» خطاب شده و به او «همهٔ پادشاهی‌های روی زمین» داده شده‌است. در کتاب عزرا و اشعیای نبی، از وی چنین یاد شده‌است: «او شبان من است و رضایت خاطر مرا فراهم خواهد کرد.» نام او در رسالت اشعیای ثانی، در کتاب عزرا و در انتهای کتاب دوم تواریخ و در کتاب دانیال (۱:۲۱; ۶:۲۹; ۱۰:۱) ذکر شده‌است. در این پاراگراف‌ها او، هم به عنوان کسی که مقدر شده تا اسرائیل را حفظ نماید و عملیات مشخصی را از طرف خدای اسرائیل (اشعیای ثانی) برای آن به انجام رساند و هم به عنوان شخصی که فرمان و قانونش پایه و اساسی شد برای برگشت به زایون و برپاسازی معبد ویران شدهٔ عزرا، ظاهر شده‌است. ظاهراً موفقیت‌های کوروش، خصوصاً آماده‌سازی‌ها و اقداماتی که نشان می‌داد جنگ بین او و بابل به تأخیر می‌افتاد، در قسمتی از مسئولیت اشعیاء ثانی برای نبوت مطلق او در آزادسازی و رستگاری قریب‌الوقوع اسرائیل و تخریب در شرف وقوع و احتمالی بابل بود. امیدهای پیغمبر به وضوح در بخش ۴۵:۱–۱۳ بیان شده‌اند. «خدا رو به تدهین شده‌اش [کوروش] نمود. کسی که در گذشته به او کمک نمود و در آینده نیز در ادامه فعالیت‌هایش به او کمک خواهد نمود». «من قبل از تو خواهم رفت و کوه‌ها را صاف می‌کنم، درهای برنزی را خُرد خواهم نمود و ستون‌های آهنی را به تکه‌های ریز خرد می‌کنم». کوروش بر آن است که اورشلیم را بازسازی نماید و جامعهٔ تبعیدشده را دوباره بازگرداند. در حالی‌که او هنوز خدای اسرائیل را نمی‌شناسد: «من تو را با اسم صدا می‌زنم، با نام فامیلی صدا می‌زنم، با اینکه تو مرا نمی‌شناسی» او در نهایت چنین خواهد کرد، بنا بر کمک بزرگی که از او دریافت خواهد نمود. این نبوت همان‌طور که قبل از این اتفاق تحویل شد، احساسات و امیدهای پیامبر را که منتظر تسخیر بابل و تنبیه آن است، نمایان می‌کند. در بسیاری از شهرهای بزرگ اسرائیل به دلیل جایگاه کوروش در تاریخ یهودیان، خیابانی به نام او نامگذاری شده‌است که نمادی از رابطهٔ کهن یهودیان و ایرانیان است.

در تلمود، یزدگرد یکم ساسانی را به سبب خوش‌رفتاری اش، «کوروش نو» می‌خواندند. در حالی که یک سند کلیسایی نستوری مورخ ۵۴۴، خسرو یکم را «کوروش نو» نامیده است. کوروش برای یهودیان، به صورت چهره برجسته‌ای در نوشته‌های آنها، از کتاب اشعیا تا تلمود و از میدراش تا متون یهودی-فارسی،


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۴ ، ۱۷:۱۰
kourosh kabir
سئو سایت توسط سئو شده توسط محسن نخعی
سئو سازی سایت
گوگل , •••Cyrus the Great••• , کوروشسایروس , سایت کوروش , ضد کوروش , جنایات کورش , کوروش بزرگ , کوروش هخامنشی , ذوالقرنین , کوروش درنگاه فقها , منبع کوروش شناسی , منش کوروش , راه کوروش , مرام کوروش , کودک و نوجوانی کوروش , روز کوروش بزرگ , الگو:کوروش بزرگ , کوروش در روایات , کوروش در قران , کوروش و قران , اسلام و کوروش , کوروش در اسلام , یگانه پرستی کوروش , کوروش چت , چت کوروش , ="قسمت کوچکی از جنایات کوروش هخامنشی , حقیقت کوروش , زندگی کوروش , مرگ کوروش , جوانی کوروش , نوجوانی کوروش , پدر کوروش , همسر کوروش , سایروس چت , کوروش در تاریخچه ی ایران , افسانه ی کوروش , پردیس سینمایی کوروش , جملات کوروش , جملات زیبا از کوروش کبیر , منشور کوروش , داستان کوروش , کوروش از نظر غربیان , جایگاه کوروش در فرهنگ ایران , کوروش ایرانی , کوروش بزرگ در فیسبوک , کوروش استوره ی ایرانی , شاه ایران , کمبوجیه , بلاگ , اواز چت , اسطوره ی ایرانی , معمار ایران , کوروش در نظر مخالفان , ;,v,a , سئو ,سئو چت روم , سئو , باران چت , زندگی نامه ی کوروش , منش کوروش , اقتدار کوروش , ریشه ی کوروش , زرتشت , کبوجیه دوم , ویکی پدیا , اتوسا . فرزند کوروش , بردیا . فرزند کوروش , ارتیستون . فرزند کوروش , رکسانا . فرزند کوروش , پاسارگاد , مقبره ی کوروش , قبر کوروش بزرگ , علم کوروش , یاهو , استوا , ضد سایروس , تولد کوروش , کوروش , گوگل پلاس , سایت کوروش , chat
SEO Reports for kouroshkabir.blog.ir